از بچگی به داستانهای ماورایی علاقه داشتم و سرم برای این چیزها درد میکرد. امکان نداشت که کتابی در این زمینه منتشر نشود و من آن را نخرم و با ولع نخوانم و تا یک هفته هم از ترس نخوابم.
آری، من از همان ابتدا دنبال این چیزها بودم و ظاهرا بیراه نگفتهاند که اگر دنبال چیزی بروی، قدرت و نیروی کائنات هم آن چیز را به سمت تو خواهد کشاند. برای همین، اتفاقات زندگی من در سنین بیست و یکی - دو سالگی شروع شد و مسیر زندگیام را تغییر داد.
خوب به خاطر دارم که بیست و یک ساله بودم که اولین پیامهای غیرطبیعی را در زندگیام دریافت کردم. این نیرو چیزی نبود جز یک احساس ساده که منجر میشد انرژی محیط را بگیرم به عنوان مثال با چند دقیقه حرف زدن با یک نفر میتوانستم متوجه بشوم که آن فرد انسان خوبی است یا نه! از ذات درستی برخوردار است؟ یا کلاش و دروغگوست! نیتش خیر است یا قصد ی دارد؟!
این مهم حتی در مورد مکانها هم به من منتقل میشد و مواردی پیش میآمد که جایی میرفتم و در آنجا به ناگهان دچار دلشوره و احساس بدی میشدم و خیلی زود آنجا را ترک میکردم و بعدتر میفهمیدم که مثلا آنجا جاسازی مواد بوده یا خلافی در آنجا صورت گرفته و.
ادامه مطلب
درباره این سایت